شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -ستاره
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به نجمه کوچک 7 ساله خواهرم نجمه ای ستاره مادر ای پاکی تو پاکی هر فریاد ای نجم ای ستاره کوچک دائی مجید را یادت هست؟ دائی مجید که ریش او را با دست میکندی وقتی که از سفر می آمد ای نجم، ای ستاره دختر انقلاب خورشید را برای تو بخانه خواهم آورد تا خانه پر زنور شود و روزی که میآیم دامانم خورشید است و دستهای تو به تمنا دراز تو بعد از آن چادر نماز را به سرت کن مقنعه را به صورت زن در کنار بیبی به نماز بایست الله اکبر دائی مجید رفت خورشید آورد الله...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به نجمه کوچک 7 ساله خواهرم نجمه ای ستاره مادر ای پاکی تو پاکی هر فریاد ای نجم ای ستاره کوچک دائی مجید را یادت هست؟ دائی مجید که ریش او را با دست میکندی وقتی که از سفر می آمد ای نجم، ای ستاره دختر انقلاب خورشید را برای تو بخانه خواهم آورد تا خانه پر زنور شود و روزی که میآیم دامانم خورشید است و دستهای تو به تمنا دراز تو بعد از آن چادر نماز را به سرت کن مقنعه را به صورت زن در کنار بیبی به نماز بایست الله اکبر دائی مجید رفت خورشید آورد الله...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید علی اکبر مولازاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيد علي اکبر مولازاده »
چشمان منتظر، ماه مبارک رمضان سال ۱۳۴۹ در خانواده متدین مولا زاده در انتظار رسیدن مسافری بودند که بر سفره افطار آنها طلوع کند و محیط کوچک خانه را رونقی نو بخشد. علیاکبر، از راه رسید و در کنار خانواده عشق به ولایت و ائمه اطهار (ع) را بهخوبی فراگرفت. از همان سنین کودکی هوش سرشار و برجستگی فوقالعاده خود را در زمینههای متعدد نشان داد، بطوریکه زبانزد اقوام شد. در خانه او را بانام زیبای جواد نیز...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيد علي اکبر مولازاده »
چشمان منتظر، ماه مبارک رمضان سال ۱۳۴۹ در خانواده متدین مولا زاده در انتظار رسیدن مسافری بودند که بر سفره افطار آنها طلوع کند و محیط کوچک خانه را رونقی نو بخشد. علیاکبر، از راه رسید و در کنار خانواده عشق به ولایت و ائمه اطهار (ع) را بهخوبی فراگرفت. از همان سنین کودکی هوش سرشار و برجستگی فوقالعاده خود را در زمینههای متعدد نشان داد، بطوریکه زبانزد اقوام شد. در خانه او را بانام زیبای جواد نیز...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید محمد ثواب
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
چشمان پاک و زیبای محمد در اولین روز از تیرماه سال ۱۳۴۷ در خانهای از خانههای باصفای نیریز، به دنیای خاکی گشوده شد که خانواده زحمتکش و متدین ثواب بیصبرانه در انتظار آمدنش لحظهشماری میکردند. دوران کودکی را در کانون گرم خانواده سپری کرد. برای آموختن بیشتر تحصیلات ابتدایی را در دبستان فرهمندی طی نمود و دوره راهنمایی را در مدرسه ولیعصر (عج) گذراند. سپس وارد هنرستان شهید باهنر شد و تا سال سوم هنرستان را با موفقیت...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
چشمان پاک و زیبای محمد در اولین روز از تیرماه سال ۱۳۴۷ در خانهای از خانههای باصفای نیریز، به دنیای خاکی گشوده شد که خانواده زحمتکش و متدین ثواب بیصبرانه در انتظار آمدنش لحظهشماری میکردند. دوران کودکی را در کانون گرم خانواده سپری کرد. برای آموختن بیشتر تحصیلات ابتدایی را در دبستان فرهمندی طی نمود و دوره راهنمایی را در مدرسه ولیعصر (عج) گذراند. سپس وارد هنرستان شهید باهنر شد و تا سال سوم هنرستان را با موفقیت...
شهدا سال ۶۸ به بعد -زندگینامه شهید غلامرضا نصرتی
دانشنامه دفاع مقدس » شهداي پس از جنگ - از سال ۱۳۶۸ به بعد »
باگذشت سالها از جنگ، هنوز در نیریز بهانه برای گریستن فراوان است. لبهایمان به زمزمه مرثیه نشستهاند و پلکهایمان در ریختن اشک، بیقراری میکنند. گریه، اشک و مرثیه برای آنان که در تقویت بنیانهای حکومت اسلامی، وجود نازنینشان ذرهذره سوخت و خاکستر گردید. غلامرضا، پروانهای بود که ۲۵ شهریور سال ۱۳۴۰ در شهرستان نیریز، میان خانوادهای متدین ترانه زندگی را سرود. دوره ابتدایی را در دبستان فرهنگ اسلامی و راهنمایی را در مدرسه شهید مصطفی خمینی (فضل نیریزی) سپری...
دانشنامه دفاع مقدس » شهداي پس از جنگ - از سال ۱۳۶۸ به بعد »
باگذشت سالها از جنگ، هنوز در نیریز بهانه برای گریستن فراوان است. لبهایمان به زمزمه مرثیه نشستهاند و پلکهایمان در ریختن اشک، بیقراری میکنند. گریه، اشک و مرثیه برای آنان که در تقویت بنیانهای حکومت اسلامی، وجود نازنینشان ذرهذره سوخت و خاکستر گردید. غلامرضا، پروانهای بود که ۲۵ شهریور سال ۱۳۴۰ در شهرستان نیریز، میان خانوادهای متدین ترانه زندگی را سرود. دوره ابتدایی را در دبستان فرهنگ اسلامی و راهنمایی را در مدرسه شهید مصطفی خمینی (فضل نیریزی) سپری...
شهدا سال 62 -زندگینامه شهید مجید جاوید
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهید مجید جاوید »
آنگاه که زمزمه رسیدن پائیز بود و سبزی و طراوت، در باغها و گلستانها، جایشان را به زردی و ریزش میدادند، وجود سبز مجید 28 /6/ 1342 در میان خانوادهای متدین و مذهبی، در شهرستان نیریز، شکفته شد و طراوت بهاری را با خود به همراه آورد و در دامن پر مهر خانواده، الفبای زیستن و عشق به حسین(ع) را آموخت. بچه بود که همراه پدر، که از مداحان اهلبیت(ع) و دلسوختگان ولایت بود به مسجد میرفت و...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهید مجید جاوید »
آنگاه که زمزمه رسیدن پائیز بود و سبزی و طراوت، در باغها و گلستانها، جایشان را به زردی و ریزش میدادند، وجود سبز مجید 28 /6/ 1342 در میان خانوادهای متدین و مذهبی، در شهرستان نیریز، شکفته شد و طراوت بهاری را با خود به همراه آورد و در دامن پر مهر خانواده، الفبای زیستن و عشق به حسین(ع) را آموخت. بچه بود که همراه پدر، که از مداحان اهلبیت(ع) و دلسوختگان ولایت بود به مسجد میرفت و...
شهدا سال ۶۶ -زندگینامه شهید مسعود منزه
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد مسعود منزه »
مسعود در اولین روز از فروردین سال ۱۳۴۰ بهعنوان هدیه الهی به خانواده متدین منزه در شهرستان نیریز، در کنار سفره هفتسین با اولین نگاه معصومانه خود لبخند شادی را بر لبهای مادر نشاند. با گذراندن دوران کودکی لباس دبستانی به تن کرد و دوره دبستان را در مدرسه امیرکبیر داراب به اتمام رساند. سیزدهمین بهار عمر را پشت سر گذاشته بود که از نعمت حمایتها و مهربانیهای پدر محروم و با فداکاری بیدریغ مادر راه زندگی را...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد مسعود منزه »
مسعود در اولین روز از فروردین سال ۱۳۴۰ بهعنوان هدیه الهی به خانواده متدین منزه در شهرستان نیریز، در کنار سفره هفتسین با اولین نگاه معصومانه خود لبخند شادی را بر لبهای مادر نشاند. با گذراندن دوران کودکی لباس دبستانی به تن کرد و دوره دبستان را در مدرسه امیرکبیر داراب به اتمام رساند. سیزدهمین بهار عمر را پشت سر گذاشته بود که از نعمت حمایتها و مهربانیهای پدر محروم و با فداکاری بیدریغ مادر راه زندگی را...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید ناصر صابر
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
وقتی قلمِ قلبم را به دست گرفتم تا بهترین کلمات را در رسای عزیزترین نعمت الهی که خداوند جل و اعلی نصیبم کرده بود، کنار هم بگذارم، سنگینی خاصی بر شانهام حس کردم. باید برای پدری بنویسم که حتی خودم او را نشناختم، پس تو ای پدر! پس تو ای شهید! قلم خشکشده و قلب مردهام را یاری نما تا بتوانم لحظهها و ذرهایی از زندگی پربرکتت را برای مشتاقان شهادت و شهامت بنگارم. کوچههای باصفا و زیبای...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
وقتی قلمِ قلبم را به دست گرفتم تا بهترین کلمات را در رسای عزیزترین نعمت الهی که خداوند جل و اعلی نصیبم کرده بود، کنار هم بگذارم، سنگینی خاصی بر شانهام حس کردم. باید برای پدری بنویسم که حتی خودم او را نشناختم، پس تو ای پدر! پس تو ای شهید! قلم خشکشده و قلب مردهام را یاری نما تا بتوانم لحظهها و ذرهایی از زندگی پربرکتت را برای مشتاقان شهادت و شهامت بنگارم. کوچههای باصفا و زیبای...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید هادی رنجبر
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيد هادي رنجبر »
هادی در سال ۱۳۵۰ در شهر نیریز در خانوادهای متدین و مذهبی پا به عرصه وجود گذاشت و از زمان نوزادی آوای حق ـ اذان و اقامه ـ در گوشش طنین افکند. تحصیلات ابتدایی را در دبستان فرهمندی با موفقیت به پایان رساند. دوره راهنمایی را در مدرسه ولیعصر (عج) آغاز و سال سوم راهنمایی بود که درس را رها کرد و به جبهه رفت. وی زمانی که خود را شناخت، سعی داشت بهطور مستقل و با تکیهبر اراده...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيد هادي رنجبر »
هادی در سال ۱۳۵۰ در شهر نیریز در خانوادهای متدین و مذهبی پا به عرصه وجود گذاشت و از زمان نوزادی آوای حق ـ اذان و اقامه ـ در گوشش طنین افکند. تحصیلات ابتدایی را در دبستان فرهمندی با موفقیت به پایان رساند. دوره راهنمایی را در مدرسه ولیعصر (عج) آغاز و سال سوم راهنمایی بود که درس را رها کرد و به جبهه رفت. وی زمانی که خود را شناخت، سعی داشت بهطور مستقل و با تکیهبر اراده...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید محمد مجید داوودی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد محمد مجيد داوودي »
محمد مجید دومین کبوتر خونین بال از تبار شاهدان عاشق و از خانواده مؤمن و متدین داوودی بود که 1341/6/1 در شهرستان نیریز لبخند مهربانی و بقاء را بر لبهای منتظران رسیدنش نشاند. عطر وجودش فضای خانه را معطر و برق نگاهش شادی را به مادر و پدر هدیه نمود. با لطف و هدایت آنان بزرگ شد و برای دانش اندوزی راهی دبستان فرهمندی گردید. دوره راهنمایی را در مدرسه راهنمایی ولیعصر(عج) گذراند و مقطع متوسطه را در...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد محمد مجيد داوودي »
محمد مجید دومین کبوتر خونین بال از تبار شاهدان عاشق و از خانواده مؤمن و متدین داوودی بود که 1341/6/1 در شهرستان نیریز لبخند مهربانی و بقاء را بر لبهای منتظران رسیدنش نشاند. عطر وجودش فضای خانه را معطر و برق نگاهش شادی را به مادر و پدر هدیه نمود. با لطف و هدایت آنان بزرگ شد و برای دانش اندوزی راهی دبستان فرهمندی گردید. دوره راهنمایی را در مدرسه راهنمایی ولیعصر(عج) گذراند و مقطع متوسطه را در...
زندگینامه آزاده مجید مهرآوران
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب آزادگان »
مجید مهرآوران، سال 1350 در خانوادهای مذهبی و متدین درکوی سجاد (آباد زردشت) شهرستان نیریز متولد شد. پس از دوران طفولیت در حالی پای به دبستان گذاشت که غم از دست دادن پدر بر دوش او سنگینی میکرد. دوره ابتدائی را در مدرسه پروین اعتصامی کوی سجاد آغاز کرد، ولی به علت مشکلات خانوادگی مدرسه را رها نمود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در حالی که در سن نوجوانی به سر میبرد و کمتر از 15 سال سن...
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب آزادگان »
مجید مهرآوران، سال 1350 در خانوادهای مذهبی و متدین درکوی سجاد (آباد زردشت) شهرستان نیریز متولد شد. پس از دوران طفولیت در حالی پای به دبستان گذاشت که غم از دست دادن پدر بر دوش او سنگینی میکرد. دوره ابتدائی را در مدرسه پروین اعتصامی کوی سجاد آغاز کرد، ولی به علت مشکلات خانوادگی مدرسه را رها نمود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در حالی که در سن نوجوانی به سر میبرد و کمتر از 15 سال سن...